آخرین مطالب
نويسندگان يه خانومي وارد داروخانه ميشه و به دكتر داروساز ميگه كه به سيانور احتياج داره! ادامه مطلب ... پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر «بیل گیتس» است پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید پدر: اما این مرد جوان، قائم مقام «مدیرعامل بانک جهانی» است . . . .
ادامه مطلب ... جملاتی که دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید!!!
. . . . . .
ادامه مطلب ... دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟ ادامه مطلب ... نظریه قدرت!!! روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشونو( بفهمن. سردبیر میگه: آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟ مرد روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه: بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم. اونجا برای اسب سواری، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود. ولی اسب همسرم به نظر یه کم . . . (بقیه در ادامه مطلب) ادامه مطلب ... موضوعات
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|